در دوران افشاریه، دستارهای متفاوتی دیده میشود، حتی خود نادرشاه نیز در تصاویر مختلف خود، دستارها و کلاههای متفاوتی را بر سر گذاشته است. از جمله دستار بر زرقوبرق و مرواریدنشان به سبک صفویه و کلاه سیاه نادرشاه را میتوان نام برد.
اما مهمترین کلاه نادرشاه، سرپوشی است که خود او طراحی کرد و از زمان طراحی آن تا پایان پادشاهیاش، با آن کلاه به تصویر کشیده شد.
شمایل و ویژگیهای کلاه نادری
کلاه نادری، کلاهی بلند و استوانهای که در بالای آن چهار برآمدگی یا ترک قوسی شکل در چهارگوشة کلاه قرار داشت که انتهای آنها به شکل مثلثی ختم میشد. این کلاه هم به صورت تنها و هم با دستار و یا شاهی پیچیده شده بر دورش، بر سر گذاشته میشد. گاهی دستار دور این کلاه را به گونهای میبستند که دنبالة آن به سمت بالا متمایل بود. رنگ کلاه به رنگ قرمز یا قهوهای بود و گاه نوار پهنی به رنگ سفید یا صورتی نیز در دور آن وجود داشت.
البته خود نادر شاه نمونة سفید آن را نیز بر سر میگذاشت که با نگین کاری شده، به همراه جقه و دسته مویی سفید رنگ بر سر
گذاشته میشده است. همچنین برخی نمونههای آن نیز مرواریددوزی شده بود و همچنین با سنگهای تزئینی و جقهها تزئین شده بودند.
مفاهیم ضمنی مربوط به کلاه نادری
دربارۀ مفهوم پشت کلاهی که نادر آن را طراحی کرد و بعد به عنوان البسهای شناخته شده مورد استفادة ایرانیان قرار گرفت و حتی پس از مرگ نادر، علیالخصوص توسط خاندان افشار استفاده شد و باقی ماند، دو گروه نظریه وجود دارد که در ادامه مورد بررسی قرار میدهیم.
– نخستین نظریه پیرامون مفهوم کلاه نادری، این است که باور دارند، نادر به این علت که هر چهار سرزمین ایران، هندوستان، افغانستان و ترکستان را فتح کرده بود، بر روی کلاه خود چهار برآمدگی قرار داد که اشاره به سلطة او داشته باشد. اما در کنار این سؤال که آیا نادر تنها به این سرزمین سلطه داشته است و برای مثال چرا برای قفقاز در درجة اهمیت نبوده و آیا اینکه تمامی این کشورها آیا در دوران نادر به عنوان سرزمین و کشوری مجزا پنداشته میشدهاند و برای مثال مدرکی دال بر جدا در نظر گرفتن افغانستان در آن دوره از ایران و در نظر گرفتن آن به صورتی ملکی جداگانه بوده است یا اینکه خیر و افغانستان پس از نادر و با پادشاهی ابدال خان افغان بر کابل، پس از دورة فترت پس از نادرشاه موجودیت مییابد و چرا نادر به این امر در هیچ جای دیگری جز این کلاه اشاره نمیکند و تنها خود را نادر ایرانزمین و با القابی مشابه نام میبرد.
در صورتی که از سوی دیگر اطلاع داریم که لقب سلطان هند، در آن دوره به سبب سلطة طولانی گورکانیان، بسیار شناخته شده بوده است و در سیمای هند، حتی توسط راجهای هندو (مانند راجهای ویجیاناگرا در جنوب هند)، چنانچه کسی قصد ابراز حق حاکمیت خود بر هند را داشته است، خود را با لقب سلطان هند میخوانده است؛ لذا این نظریه در کنار رواج عمومی این کلاه و نه تنها استفادة آن به عنوان تاج، نشان از ضعیف بودن نظریه فوق دارند.
– اما نظریة دوم بیانگر طراحی کلاه در راستای اصلاحات مذهبی نادرشاه و معرفی مذهب جعفری به جای تشیع اثنیعشری در کنار مذاهب اربعۀ تسنن، به عنوان مذاهب اصلی اسلامی بوده است و چهار کنگرة کلاه نادری نشان بیعت با خلفای راشدین پنداشته شده است.
میدانیم که نادر برای رواج دادن این امر، یکی از شروط قبول پادشاهی خود در دشت مغان را دست برداشتن ایرانیان از عقاید پیشین خود و پذیرش مذهب جعفری به جای تشیع اثنیعشری قرار داد. بعدها پیروی همین مسائل در مذاکره با عثمانی نیز، از شروط مهم غیرنظامی و سرحداتی نادر، پذیرفتن مذهب جعفری ایرانیان توسط علمای تسنن و همچنین تعلق گرفتن یک رکن در مکه به ایرانیان و پذیرش و رفتار برابر دولت عثمانی با حجاج ایرانی همانند حجاج دیگر سرزمینها بود.
از این رو به نظر میآید رواج نسبی کلاه نادری در دورة افشاریه در ایران نیز، به منظور تبلیغ و همچنین اثبات وجود تغییرات مذهبی در جامعة ایرانی دوران نادرشاه است.
منابع
چیتساز، محمدرضا
1396 «سرپوشهای نادرشاه افشار»، فصلنامه فرهنگ مردم ایران، شماره 48 و 49، ص. 65-55.